اسد بن عبدالله قسری
اسدِ بنِ عبداللهِ قَسری \asad-ebn-e abd-ol-lāh-e qasri\، ابــوالمنذر (د 120ق/ 738م)، امیر خراسان در اواخر دوران اموی.
روزگار حکومت اسد بر خراسان از پرآشوبترین ایام خلافت اموی بهشمار میرود، دورانی که پریشانی و ناآرامی، بیشتر نقاط قلمرو امویان، بهویژه عراق و خراسان را دربرگرفته بود. فعالیتهای پنهانی داعیان عباسی و دیگر مخالفان حکومت اموی نیز در این دوران رواج گستردهای داشت (طبری، 38، 41، 99، جم ).
اسد از طایفۀ قَسر، بطنی از بُجَیله، بود که خود از شاخههای قبیلۀ یمنیِ اَزد بهشمار میرفت (ابندرید، 516؛ ابنحزم، 387-388)، اما مادرش نصرانی و رومی بود (نک : مبرد، 989؛ ابوالفرج، 313). نخستینبار از اسد در وقایع 106ق یاد شده است که برادرش، خالد بن عبدالله، حکمران عراق و خراسان، او را به حکومت خراسان گسیل داشت. پیش از آن، در 105ق خلیفۀ تازه، هشام بن عبدالملک، که تصمیم گرفته بود در حکومت به عراق و خراسان بر یمانیها تکیه کند، عمر بن هُبیرۀ فزاری را از حکمرانی عراق برداشت و آنجا را به خالد سپرد (طبری، 26، 37).
از نخستین دورۀ حکمرانی اسد آگاهی چندانی در دست نیست، اما گفته شده است که او نخست به سمرقند درآمد و سپس به مرو رفت (طبری، 37-38) و آنگاه برای ادامۀ فتح سرزمینهای اطراف، که امیران پیشین نیز بدان اهتمام داشتند، در 107ق قصد سرزمینهای کوهستانی طالقان (طایقان) در نواحی طخارستان کرد. نمرون، شاه آن دیار، با وی از در صلح درآمد و مسلمان شد (بلاذری، 526؛ طبری، 37-38). اسد پس از آن، غور، در منطقۀ هرات را متصرف شد و به بلخ بـازگشت (همو، 40-41). او در 108ق دسـت بـهکـار فتـح خُتَّل ــ سرزمین کـوهستانـی جیحون ــ شد که به روایتی در ایـن جنگ شکست خورد و همین سبب شد تا کودکان خراسانی شعری را در هجو او بخوانند که از نخستین نمونههای شعر فارسی بهشمار میرود. (همو، 43). البته چندان بعید نیست که میان این جنگ و نبرد دیگری که در دوران دوم حکمرانی اسد در ختل روی داده است، خلط شده باشد.
در 109ق هشام حکومت خراسان را از خالد بازستاند و از اینرو، دورۀ نخست حکمرانی اسد نیز پایان یافت (بلاذری، همانجا؛ طبری، 47).
در 117ق هشام برآن شد که حکومت خراسان را باز به عراق ضمیمه کند (همو، 99). از اینرو، اسد بار دیگر ولایت خراسان را به دست آورد. او در این دوره از حکومت خود، مخالفان را سرکوب کرد و مرو، آمل (چارجوی کنونی در ترکمنستان)، بلخ، سمرقند و طخارستان علیا را متصرف شد و بلخ را مرکز امارت خود کرد. هشام خلیفه پس از حصول اطمینان از این پیروزیها، سخت شاد شد و حتى پیشانی سپاس به خاک سایید (همو، 106-109، 125-126).
گزارشهایی از همدلی و روابط خوب طبقۀ دهقانان و خاندانهای کهن خراسانی با اسد در دست است. در جشن مهرگانی که در 120ق برپا شد، چند تن از دهقانان خراسانی با هدیههایی به حضور اسد رسیدند. از سخنان دهقان هرات در برابر اسد و اینکه در «کدخدایی» از او بهتر نیافته است، به روشنی میتوان خشنودی دهقانان را از آرامش، امنیت و رونق اقتصادی آن دوران دریافت (نک : همو، 139-140). پس از این ماجرا بود که گفتهاند اسد بیمار شد و درگذشت و شاعران در رثای او اشعاری سرودند (همو، 141؛ نیز نک : ازدی، 39؛ دربارۀ تاریخ مرگ وی، قس: ولهاوزن، 375).
اسد در دوران حکومت خود، بهرغم اشتغالات نظامی، به امور عمرانی هم توجه داشت. شهر کهن بلخ را در نخستین دورۀ حکومت خود تجدید بنا کرد و در آنجا مسجد جامعی ساخت (صفیالدین، 19، 30، 35) و در آبادانی شهر کوشید. احداث دهی به نام اسدآباد در نواحی بیهق و نیشابور را هم به وی نسبت دادهاند (گردیزی، 116؛ یاقوت، 245).
مآخذ
ابنحزم، علی، جمهرة انساب العرب، بهکوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1982م؛ ابندرید، محمد، الاشتقاق، بهکوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1378ق/ 1958م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، قاهره، 1389-1393ق/ 1970-1973م، ج 21؛ ازدی، یزید بن محمد، تاریخ الموصل، بهکوشش علی حبیبه، قاهره، 1387ق/ 1967م؛ بلاذری، احمد بن یحییٰ، فتوح البلدان، بهکوشش صلاحالدین منجد، قاهره، 1957م، ج 3؛ صفیالدین بلخی، عبدالله بن عمر، فضائل بلخ، ترجمۀ فارسی عبدالله محمد بن محمد بلخی، بهکوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1350ش؛ طبری، تاریخ، ج 7؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، بهکوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347ش؛ مبرد، محمد بن یزید، الکامل، بهکوشش محمد احمد دالی، بیروت، 1406ق/ 1986م، ج 2؛ ولهاوزن، یولیوس، الدولة العربیة و سقوطها، ترجمۀ یوسف عش، دمشق، 1376ق/ 1956م؛ یاقوت، بلدان، ج 1.